بي خبر ترين شبگرد اين خيابان من بودم
كه ديوانه ماندم
تا ديوانه باشي
سلام
ممنون از حظورتون
نظر به غناي وبلاگ شما و استعدادتان در شعر با عضويت شما در گروه ادب باران موافقت شد...
خواهشمند است در مباحث گروهي حضور پررنگي داشته باشيد.
آرزرومند آرزوهاي شما
نوري نوروزي
وزنش كمي مي زند اما نفوذ معنايي دارد...
ممنون كه آمدي...
خيلي زيبا بود
ولي احساس كردم اين وزن كوتاه براي اين غزل خوب جواب نداده يعني احساس كردم مي شد با اضافه كردن چن تا هجا مثل( بود)در مصرع اول :
سيگار و سرفه هاي پر از دود مرد بود
مي شد زبان رو مستحكم تر كرد
در پناه بارون
سلام حميدهءعزيز
از آشنايي با شما و خوندن غزل هات لذت بردم . اينكه آدم بتونه مفهوم تلخ درد رو شيرين بيان كنه ،هنر كمي نيست !
خوشحالم كردي . ضمنا دلم مي خواست بيشتر باهات آشنا بشم ولي توي صفحهء (دربارهء من) چيز زيادي از خودت ننوشته بودي .
باز هم به من سر بزن و اگه خواستي برام ايميل بذار .
مستدام باشي .
ياعلي
زيبا بود ام رو مي دونم پاي تعارفات كليشه اي دنياي كامنا نمي ذاري!!
....
با زيباترين گل ها به ملاقاتم بيا!اما يادت باشدبه گل فروش بسپاربوي گل ها را باغچه ي خودش نگه دارداصلاً برايم گل مصنوعي بياورو چند قطره از عطر خودت راکه در آن مي پاشينه نه، صبر کن!لطفاً همه ي اين ها رافراموش کن! خودت بيا! فقط زود!...ابرهاي شادي ات هميشه بارور باد[گل]
ممنون از لطفت
در مورد كارت بعدن ميام دوباره نظر ميدم